قول میدم این آخرین چالش وبلاگم تا مدت ها باشهD:
قول میدم این آخرین چالش وبلاگم تا مدت ها باشهD:
روز سی ام : داستانی را با این خط به پایان برسانید «گفتن هیچ چیز تا به حال به این آسانی نبود»
روز بیست و نهم :«به بزرگترین ترستان فکر کنید، جوری در موردش بنویسید که دوست داشتنی بنظر برسد، اگر یک تجربه است،جوری بنویسید که انگار خیلی باحال است»
خیلی متاسفم،
ولی من خیلی فکر کردم رو بزرگترین ترسم و هیچی به ذهنم نرسید ، نه اینکه آدم ترسویی نباشم، چرا! اتفاقا من از سوسک گرفته تا از از دست دادن بقیه می ترسم، ولی بزرگترین ترسی ندارم، یعنی همه ی ترسام با هم برابرن، حتی اگه باشه ترجیح میدم اینجا مطرحش نکنم :))
و من الله توفیق!
روز بیست و هشتم :«شخصیتتان جعبه کوچکی را برمیدارد، محتوا آن و اهمیتش را شرح دهید»
روز بیست و هفتم :«داستان مردی را تعریف کنید که در مهمان خانه زندگی می کند»
چالش رو اولین بار اینجا دیدم، از اینجا شروع شده، سوالاش خیلی جذاب بود،نتونستم جلوی خودمو بگیرم، شما هم شرکت کنین =))