روز دوم : Coco
پسری که دلش می خواد موسیقی ولی خانوادش که شغلشون کفاشه اجازه نمی دن چون فکر می کنن موسیقی طلسم عه . چون جد بزرگشون یه نوازنده بود و ترکشون کرد :) تو روز یادبود که اونا عکس های خانوادشون رو می ذارن روی میز چون معتقد ان تو اون روز خانوادشون از سرزمین مردگان به اونا سر می زنن . و این پسر تو اون روز می خواد تو مسابقه شرکت کنه . اما خانوادش اجازه نمی دن و جوری می شه که اون به سرزمین مردگان میره.....
+ صبر کن ببینم ! چی شد ؟
_ اون فراموش شد . وقتی تو دنیای زندگان کسی نباشه که تو رو به یاد بیاره فراموش می شی . بهش میگیم "مرگ نهایی "
چقد انیمیشن خوبی بود ..به شدت غیر قابل پیش بینی بود برام و جذاب ! و چقد خوب تونست معنای خانواده رو نشون بده ....این که همه خانواده پشت همن چه مرده باشن چه زنده ! و باعث شد فک کنم من چه فامیل هایی دارم که بعد از مرگشون فراموششون کردم ؟
{یعنی من عاشق این مامان بزرگ عه شدم }
من دیدم خیلى قشنگه