"تابستان خود را چگونه گذراندید"
با اینکه این جمله تو همه فیلمای مدرسه ای میاد، ولی من واقعا هیچ وقت همچین انشایی ننوشتم. اینم اولیشه.
پست ماهنامه رو یادتون میاد؟ با خودم قرار گذشته بودم که "هرچی بشه تو باید بنویسیشون" اما نشد. شاید می تونیم اینجوری نگاه کنیم که من حوصله نوشتن این چیزا رو ندارم. روزمرگی، روزمرگی نوشتن واقعا سخته. عجیبه اما با چیزای تویئت مانند برا نوشتن تو هر روز بهتر کنار میام.
–امسال، موقع تابستون مثل هرکس دیگه ای برنامه زیاد داشتم، بیشترشون هم عملی کردم. اما یه ویژگی آزار دهنده راجب من اینه که بعضی اوقات پروژه دیدن فیلمی رو رها می کنم، بعد اونقدر نسبت بهش حس بدی پیدا می کنم که بجای رها کردن کامل اون فیلم، به پروژه های دیگه اهمیت نمی دم و این دقیقا به شکل دومینو مانندی باعث خراب شدن همه برنامه ها میشه. می تونم کنترلش کنم اما مزخرفه
–بدترین کاری که کردم، نخوندن بود. طاقچه بینهایت و خوندن پرسی جکسون رو رها کردم، این چند وقت اینجوری شدم که کمتر کتابی می تونه جذبم کنه. شاید بخاطر این باشه که فاصله گرفتم. حتی فن فیک هم نخوندم. و فکر کنید چقدر پشیمونم از اینکه لیست کتاب های تابستون و فن فیک ها از گوشه سلام می رسونه و دیگه نمی تونم مثل تابستون اونا رو راحت بخونم.
–یچیز دیگه، من سادیسم دارم. البته همه درونمون سادیسم حتی شده کوچیک داریم. اما من قوی تر از اطرافیان دارم. بعضی اوقات عصبانیت درونم رو نمی تونم آروم کنم، بجای فکر کردن به شکلی که باید باشه حرفای عصبی کننده ای می زنم و بقیه ناراحت میشن..که البته حق دارن و فکر کنید من چقدر پوکر و عصبی میشم از اینکه حرفی که توی عصبانیت می زنم همه چی رو نابود می کنه در صورتی که اگه با آرامش فکر می کردم، یسری اتفاقا نمی افتاد
ازش متنفرم اما این رو هم می تونم کنترل کنم.
–شش ماه از سال گذشت، به قول آگاتا کریستی تو فیلم آگاتا و حقیقت قتل "من کسی نیستم که با فکر اینکه وضعم می تونست بدتر باشه حالمو بهتر کنم" و این در مورد منم صدق می کنه. اگه نیمه دوم سال مثل همین شش ماه اول باشه و خودمم یسری از چیزها رو تغییر بدم، زیبا میشه
–پایان انشا.
آهنگ نوشت: چون حیف بود اوپینگ مورد علاقم از ناروتو اینجا نباشه
ماهم هیچ وقت همچین انشایی ننوشتیم:ا فقط تو تلویزیون دیدیم:>
طاقچه بی نهایت منم تقریبا خاک خورد.فکر میکردم تا برای کتاب خوندن آزاد بشم مثل خوره میفتم به جون کتابا.اما قسمت غمگینش اینه که انگار دیگه عادت به خوندن ندارم.
و همه ی کتابایی که تو طاقچه م هستن،تا نصفه خونده شدن.
واو،من امسال اصلا فیلم ندیدم،با توجه به لیستی که داشتم،کلا سه تا مورد از لیستم رو خط زدم.بیخیالش شدم:/
_فرست!:ذیی