​​​​​​

اگه منِ الان رو به آرتمیس سال پیش نشون بدید با یه حالت افاده ای بهتون خیره می شه و می گه «این منم؟:| اصلا باورم نمیشه این من باشه! داری دروغ میگی!:/»  

چون من خیلی تغییر کردم، و احتمالا تبدیل شدم به همونایی که من پارسال ازشون متنفره. 

اونقدری اتفاق برام تو این یه سال افتاد، که بر عکس بیشتر آدما الان نمی گم "چقدر زود گذشت!" خیلی چیزا یاد گرفتم، خیلی چیزا یادم دادن. 

دیشب که مثل همیشه بیدار مونده بودم و خوابم نمیبرد، دقیقا از نیمه شب تا ساعت 3:15 دقیقه که تاریخ دقیق تولدمه به تجربه هام تو این یه سال فکر کردم و پسررر، چقدر زیاد بودن. =)) آره دارم بزرگ میشم و نمی شه جلوشو گرفت.

ساعت دقیق تولدم که شد، 

هر آهنگ happy birthday که بود رو دانلود کردم، گوش دادم و نمی دونید چقدر حس خوبی بود! تولد اصلیمو همون موقع گرفتم.

الان ساعت نزدیک نصفه شبه و قطعا برا نوشتن پست تولد که سی خرداده دیره اما خب دلم می خواست پست تولدمو تو یه موقعیت قشنگ منتشر کنم، نه موقعی که نشستم کنار بقیه، کیک رو می برم و تلاش زیادی می کنم که فقط عادی بنظر برسم؛ نه. مثلاً الان که دارم به ماه نگاه می کنم, پلی لیستمو یرای بار n ام گوش می دم و برای نمی دونم چندم خوشحالم که زندم. 

خوشحالم که امروز تولدمه.

سیزده سالگی از اون سال هایی بود که نمی دونم دوستش دارم یا نه‌‌. مثل آبنبات ترشِ ترشی که بعضی جاهاش مزه شیرینی میده.

سیزده سالگی ناعزیزم، با همه چیزهای خوبی که بخشیدی، متاسفم اما باید بگویم که ایشالله بری دیگر برنگردی.

تولد مبارک من، چهارده سالگی خوبی داشته باشی.

+همه کسایی که تولدمو تبریک گفتین! مرسی به همتون=)) آیسان، مارین، موچی، پری، بلا، بانک مسکن (!) و همههه تون‌. یه لبخند خیلی گنده آوردین رو لبام، و برا همین خوشحالم که بیانو دارم. 

+عکس پست؟ هابل تو روز تولدم گرفته، ممنون هابل. 

۲۹ ۰