1. اگه یه غذا یا نوشیدنی می بودی ، اون چی بود؟

غذا...پیتزا! نوشیدنی هم میلک شیک حسابه؟ D: 

 

2. شغل مورد علاقه ات چیه و خودت رو چطور توی رویاهات مشغول به کار در این شغل تصور میکنی؟

شغل که زیادن.....ولی رویایی ترینشون اینه که دوست دارم جهانگرد بشم. و نویسنده.

چیزی که خودمو باهاش تصور می کنم هم اینه که تصور کنید یک دختری با دوچرخه هست، بعد در حالی که داره استراحت می کنه در حال نوشتن یک کتابه*-*

 

3. ظاهر و اخلاقتون شبیه به کدوم شخصیت انیمیشنیه؟ 

شبیه به انیمیشن یک قدم کوچک م، اما اخلاقم بیشتر شبیه همونیه که خود سوفی تو این چالش گفت*-*

 

4. سه تا از وسایلی که توی اتاقت هستن و با وجود کهنه یا بدرد نخور بودنشون نگهشون داشتی.

من کل وسیله هام جز این دسته قرار میگیرن ="))) بعد جالبیش اینه که وسایل جدید دارم ولی بازم از اون قدیما استفاده می کنم:| 

 

5. اگه زندگیت یک فیلم بود اسمش چی میشد؟ اگه زندگیت یه آهنگ می بود سبکش چی بود؟

اگه فیلم بود....زندگی یک ستاره، زیر پوسترش هم کوچولو "یا کسی که میخواست یک ستاره باشد " =) 

(من برا کل زندگینامه یی که قراره بنویسم برنامه چیدم..چی فکر کردین؟^-^) 

اگه هم آهنگ بود...به آهنگ پر و سر و صدا که لیریکسش باعث عصبانیت بشه.

یا آهنگی که سبکش پاپ باشه D: 

 

6. از بین حواس پنجگانه تون ( بینایی ، شنوایی ، چشایی ، بویایی و لامسه ) کدوم قوی تره؟

به نام خدا، هیچ کدوم.

 

7. یکی از خرابکاری ها یا شیطنت های دوران بچیگت رو بگو.

وقتی هشت سالم بود، الماس تزئینی های خونه دایی م رو می دزدیدم بعد گردنبد درست می کردم و می رفتم به بچه های مدرسه می فروختم D":  هیچکس هنوز نمی‌دونه اینو.‌ 

 

8. اگه قرار بود بچه های بیان بین جمعیت پیدات کنن ، چه ویژگی های ظاهری و رفتاری تو رو از بقیه متمایز میکنه بین جمعیت؟

معمولا یه هودی مشکی می پوشم، روش هم یدونه کاپشن قهوه ای، نسبتا چارشونه م، چشمام درشته. هنذفری همیشه تو گوشمه. اول که نگام بکنید فکر می کنید یه افسرده ناامید از زندگی م. شاید ساعت ها به چهره تون خیره بشم و سعی کنم بفهمم تایپ MBTI تون چیه، و اگه خواستید باهام حرف بزنید، خواهش می کنم حرف بزنید، اگه فکر کردید که :نکنه این آرتمیسه؟! بیاید جلو و بهم بگید. اصلا می تونم یه رمز بزاریم! هروقت فکر کردید این کسی که می بینید، منم بیاید بگید آسمون چقدر بزرگه! ^-^ 

 

9. ویژگی های دوست خیالی ای که دوست داری داشته باشی و بهت آرامش میدن چیه؟

دوست خیالی...من بچه بودم یک دوست خیالی داشتم که اسمش هم اسم خودم بود. فقط چیزهایی رو بهم می گفت که خودم جرئت نداشتم بگم..... عجیبه نه؟:" 

ولی الان دلم میخواد یه دوست خیالی داشته باشم که از فضا اومده باشه*-*

 

10. اگه میتونستی وبت رو به یه مکان تشبیه کنی اون چه جور مکانی می شد؟

یه سیاره...شایدم ناسا! 

 

11. آخرین نفری که باهاش تماس گرفتی کی بوده و چرا؟

مامانم، گفتم زود بیا خونه ...گشنمه :| 

 

12. چند تا پست آمادۀ انتشار داری توی پنلت و قدیمی ترینشون مال چه تاریخیه؟

قبلاً خیلی زیاد بودن :| الان چهار تاست فقط*-*

قدیمی ترینشون هم مال چالش ساکوراست D: 

 

13. چه چیزی رو میخوای برای آیندگان از خودت به جای بزاری ؟

اینکه با نوشته هام، داستان هام، سخنرانی هام یا هرچی..... بگم "شما می تونید قهرمان این زندگی باشید"

 

14. عروسکی که توی بچگی بیشتر از همه دوستش داشتی؟

ما یک عروسک داریم اسمش آقا سعیده (دقت کنید...آقا سعید.. یعنی یه بارم سعید صداش نکردیم:|) و این عروسک از زمان خواهرم بوده و هنوزم هست ="))) 

 

15. آخرین کتابی که کامل خوندینش ( غیر درسی ) چی بوده؟ و کِی؟

دیروز، کتاب از طرف آبری با عشق.

 

16. رنگ چشم تون چه رنگیه و اگه میتونستین رنگشو انتخاب کنین ، چه رنگی رو انتخاب می کردین؟

قهوه ای تیره، ولی دلم میخواست مشکی مشکی باشه.

 

17. یه چیز جالب یا بامزه دربارۀ یه فایل یا نرم افزار توی سیستم یا گوشیت بگو؟ (اگه دوست داشتین اسکرین بزارین)

صفحه اول گوشی من به روایت تصویر :کلیک

فکر کنم به اندازه کافی عجیب هست:| 

و....اهم....هنوز که هنوزه Subway Surfers بازی می کنم D": 

 

18. وقتی بچه بودی چجور بچه ای بودی؟

جیغ جیغو بودم به طرز فجیعی! یعنی من تو بیشتر فیلما/عکسای خانوادگی دارم گریه می کنم.

و البته خیلی هم لجباز بودم، بیشتر با پسرا بازی می کردم و همینا.

 

19. اولین نفری که توی بیان دنبالت کرده کی بوده؟ ( از بخش فهرست دنبال کنندگانتون می تونین متوجه بشین.)

نوبادی =)) 

(دقت کردین اسم نوبادی تو همه چالش ها میاد؟:/ برای عشق کتاب و‌مائو هم اولین بوده *-*) 

 

20. یک یا چند جمله به نویسندۀ چالش ها ( به سوفیا ) بگو!

بازم از این چالش‌ها بزار....TT 

حس مصاحبه بهم دست میدهD: 

 

+ سه دنبال کننده خاموش...چه عجیب.

++ خواب دیدم استلا قالب وبلاگش رو عوض کرده و یه قالب خیلی خوشگل گذاشته بدون اینکه به نظرات جواب بده و بگه برگشتم، بعد آیلین نظر گذاشت : استلا کجایی؟! قالبت خیلی خوشگل شدهههه*--------*
 بعد کسی که جواب داد یه مامور پلیس بود و گفت لطفاً این پست رو مطالعه کنید.
و ما پست رو خوندیم و فهمیدیم استلا یه مرد 54 ساله بوده به اسم "اسی" یا "سمی" و عکسش هم یه چیزی شبیه به ایشون بود :/.....دقیق یادم نمیاد.... که یه جنایتکار درجه یک بوده، به مردم آسیب می رسونده، بچه ها رو کتک می زده. و بعد کیدو نوشت : باید از استلا ممنون باشیم چون به ما خیلی کمک کرد؟:)) 
و مأمور پلیس جواب داد :«نهه! اون خیلی آدم بدی بوده!» 
کیدو نوشت «ولی اینجا، جز یکی از بهترین دوستامون بوده!» و مأمور پلیس دیگه جواب نداد.
خیلی عجیب بود، درد بزرگی برا همه ما بود که فهمیدیم استلا تظاهر می‌کرده.
من گفتم :«ولی من عکس استلا رو دیدم!» 
مامور پلیس گفت :«اون عکسی که تو دیدی، عکس یکی از همون دخترایی بوده که معتادشون کرده!» 
و استلا یا همون سمی فکر می کنید چی شد؟ D: به سی سال زندان محکوم شد.
میدونید من تو اکثر خوابام میدونم که این خوابه، ولی تو این خواب انقدر واقعی بود که حتی بعد بیدار شدن اومدم وبلاگ استلا رو چک کردم :/XD

۲۳ ۰