صبح از خواب بیدار شدم، یه لیوان شیر توت فرنگی خوردم که بعد فهمیدم اشتباهی به جای معجونی که پدرم برای زمان روش کار می کرد خوردم، این باعث میشه زندگیم دوباره ده دقیقه برگرده عقب.

صبح از خواب بیدار شدم، یه لیوان شیر توت فرنگی خوردم که بعد فهمیدم اشتباهی به جای معجونی که پدرم برای زمان روش کار می کرد خوردم، این باعث میشه زندگیم دوباره ده دقیقه برگرده عقب.

صبح از خواب بیدار شدم، یه لیوان شیر توت فرنگی خوردم که بعد فهمیدم اشتباهی به جای معجونی که پدرم برای زمان روش کار می کرد خوردم، این باعث میشه زندگیم دوباره ده دقیقه برگرده عقب.

صبح از خواب بیدار شدم، یه لیوان شیر توت فرنگی خوردم که بعد فهمیدم اشتباهی به جای معجونی که پدرم برای زمان روش کار می کرد خوردم، این باعث میشه زندگیم دوباره ده دقیقه برگرده عقب.

_آبجی چته؟! یه جوری جلو و عقب میری...

+هیچیم نیست! 

و یه لبخند مصنوعی می زنم.

 

 

 

پی نوشت : با اختلاف، سخت ترین سوال چالش :| 

پی نوشت : اونجوری که من از ویکی پدیا فهمیدم، فکر کنم منظورش اینه که اتفاقای خیالی رو واقعی نشون بدم. کسی هم حق اعتراض نداره، ته توانم بود دیگه این @_@ 

۱۵ ۰