یک آقای کتابفروشی دم در مدرسه ام کتاب می خرد و می فروشد. گمانم از پارسال به اینجا آمده همیشه بعد مدرسه می رفتم آن طرف خیابان. کتاب هایش کتابهای قدیمی هستند. با اینکه در تشویق من در کتابخوانی خیلی موثر بوده اما من حتی اسمش هم را نمی دانم! اما این را می دانم که معلم تاریخ است و خیلی هم با سواد . ازش کتاب زیاد خریده ام مثل همان ژان کریستف، شما که غریبه نیستید، دزیره، حتی هری پاتر و یادگاران مرگ را ازش خریده ام برای وقتی که شروع کنم به خوندن هری پاتر (بالاخره می خواهم این نفرینی که بین خودم و هری پاتر شده را بشکنم) به آنجا می روم چون نزدیک ما هیچ مغازه کتاب فروشی نیست و این پیرمرد با من عجین شده. حتی او باعث شد که دوباره شروع کنم به نوشتن خاطرات. می دانید این پیرمرد مهربان از آن آدم هایی است که آدم های کمی می شناسنش اما برای همان عده کم تاثیر گذار است.
تجربه روزها
::
نوشته شده در سه شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۹، ۰۵:۴۶ ب.ظ
توسط artemis -
پیرمردی مهربان با شریف ترین شغل...
:)