آرامیس عزیز؛

به نظر من هرکسی تو زندگی نیاز به یه "میانجی" داره.میانجی میتونه که آهنگ باشه،یه خواننده معروف،یه دوست یا حتی یه گلدون.

میانجی ها چیزهای عجیبین.می تونن تو همه زمان حضور داشته باشن و تغییر کنن.زمانی که پنج سالته و میانجیت عروسکی که دوسش داری،وقتی بیست سالته و میانجیت شخصیت داستانی که دادی می نویسیش یاحتی وقتی مُردی و میانجی‌ت نوه ی هشت سالته که سر قبرت گل می ذاره!

هروقت ناراحت بودی میانجی ها میتونن بهت کمک کنن.میتونن اون لحظه از زندگیت که داری گریه می کنی نجاتت بدن.و تو همیشه به اونا پناه میبری چون اونا به تو تعلق دارن.بهت یادآوری می کنن که عشق می تونه خیلی ساده باشه.عشق یعنی تو گوش کنی.و اونا منبعی از عشق و امیدن.همیشه بهت گوش می دن اما خب گاهی هم میانجی های زندگیت نمی تونن به تو تعلق داشته باشن.این مهم نیست.مهم اینه که "اونا" متعلق به تو هستن.

میانجی ها لازم نیست نازت رو بکشن یا حرف های فلسفی بزنن،اونا حرفایی رو بهت می زنن که به خودت بیای بگی : واقعا؟! و درست تو اون لحظه ای که هیچکس به تو باور نداره میانجی ها میدونن که از تو همه چی بر میاد.اونا تو وجودتن‌.

میانجی ها حتی تو داستان هم هستن. کسی که به همه چی باور داره و میدونه که تو دل هر آدمی خوبی وجود داره.اون شخصیتی که چندان هم نقش اصلی نیست.ولی همیشه به شخصیت اصلی کمک میکنه و بهش یادآوری می کنه که چقدر ارزشمنده.

آدم می تونه هرکسی باشه .... یه قاتل باشه، یه نویسنده، یه رفتگر ولی هرکسی که باشه به نظر من هر آدمی تو زندگیش نیاز به یه "میانجی" داره.

ولی،

امان از کسی که میانجی نداشته باشد.

مثل این است که هیچ چیز نداشته باشد.

۲۵ ۰